چه خوب آمدی صفا کردی چه عجب شد که یادی از ماکردی؟
بی وفایی مگر چه عیبی داشت که پشیمان شدی وفا کردی؟
***
نبردی از وفا یک ذره بویی به هر ساعت شوی مایل به سویی
فقط یک نکته میگویم قبول کن عزیزم واقعا بی چشم و رویی !!!
***
خدایا هر که با من آشنا شد دو روزی دید و زود از من جدا شد
نمی دانم از اول بی وفا بود و یا نازش کشیدم بی وفا شد
***
بی فایی کن وفایت میکنند ، باوفا باشی خیانت میکنند
مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند...
***
مگر غیر از وفا از من چه سر زد ، که دل را بی وفا خواندی و رفتی ، مگر غیر از نگاهت به چشمانم که درزد ، که از ناز چشم خود از دل گرفتی.
***
دلم را مبتلایت کرده بودم خودم را خاک پایت کرده بودم
ندانستم بی وفا هستی وگرنه همان اول رهایت کرده بودم !
***
بی وفا!!
ایـن روزهـا نـه مـجـالـی
بـرای دلـتـنـگـی دارم
و نـه حـوصـلـه ات را..
ولـی بـا ایـن هـمـه،
گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد
***
آئین عشق بازی دنیا عوض شده است یوسف عوض شده است ، زلیخا عوض شده است
آن بی وفا کبوتر جلدی که پر کشید اکنون به خانه آمده اما عوض شده است
***
هر رهگذری محرم اسرار نگردد صحرای نمکزار چمن زار نگردد
هرجا که رسیدی طرح رفاقت مکش ای دوست هر بی سر و پا یار وفادار نگردد
***
رفتی دلم شكستی این دل شكسته بهتر پوسیده رشته ی عشق از هم گسسته بهتر
من انتقــام دل را هرگــــــز نگیـــــرم از تو این رفتــه راه ناحــق در خون نشستــــه بهتر
***
شب شرابی خوردم و مستی مرا در بر گرفت , بی وفاییت آمد به یادم , هستیم آتش گرفت
***
بی و فایی کردی و گفتی نفرین میکنی ؟
گفتم نه ...فقط از خدا می خواهم که هیچ کس اندازه من دوستت نداشته باشه....
هنوزم از خدا می خواهم که هیچ کس اندازه من دوستت نداشته باشه.....
***
ببین خدایی با دلم چه کردی این کارا رو با دل دیگه کردی؟
هیچکی مثه من نازت و خریده؟ هیچکی با رویای تو پر کشیده؟
برو ولی اینو یادت بمونه تو قول دادی بی وفای دیوونه
***
من که نمیشه باورم تویی که بی وفا شدی تو هم مثه غریبه ها رفتی ازم جدا شدی
***
مستم از باده ، که مستی هم بلاست ، باده ی عاشق زهر باده جداست ، بی وفا ، مستی مگر از باده ی عشقت نبود ، کین چنین دل را شکستی ، کین شکستن هم خطاست
***
سلام ای بی وفای نامروت / سلام ای ساز گیتار محبت
سلام کردم نگی تو بی وفایی / وگرنه ما که عاشقیم بی مروت!!
***
من که پشت پا زدم به هر چه هست و نیست / تا که کام او ز عشق خود روا کنم
خود را نمی بخشم که زین پس به عاشقان وفا کنم
***
دیدی ای دل غم عشق دگر بار چه کرد؟ چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد