همه هست آرزویم که به بینم از تو رویی / چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی ؟
فصیح الزمان شیرازی
***
سوخته چون لاله عمری در فراق لالهرویی / بر لب آمد جان و ما را بر نیامد آرزویی
***
ز بس زخم زبان خوردم ، دهان از گفتگو بستم / در دل را ز نومیدی به روی آرزو بستم
***
آرزو دارد که بیند کشته آن بدخو مرا / وه که خواهد کشت آخر آرزوی او مرا
برای مطالعه متن اصلی به ادامه مطلب مراجعه کنید...