loading...
پرتال جامع شامل خبر،سرگرمی،روانشناسی،زناشوئی،مد،دکوراسیون،آشپزی،پزشکی
فروش سایت

با سلام خدمت کاربران و بازدیدکنندگان عزیز

به اطلاع میرسانیم این سایت با 1345 مطلب و بازدید میانگین روزانه 120 بازدید به فروش میرسد + یک عدد دامنه با آدرس velveleha.com

قیمت پایه سایت بدون دامنه 45000 تومان می باشد.

قیمت سایت همراه با دامنه 55000ctsms.ir تومان می باشد.

 

قیمت سایت همراه با دامنه 70000velveleha.com تومان می باشد.

دامنه velveleha.com به تنهایی 35000 تومان می باشد.

برای اطلاعات بیشتر و هماهنگی با شماره 09152586821 در تماس باشید(لطفا فقط پیامک بزنید)

با تشکر

سایت با افتخار قدرت گرفته از سیستم قدرتمند و به روز رزبلاگ

negah94 بازدید : 87 جمعه 26 مهر 1392 نظرات (0)

داستانی که در زیر نقل می شود، مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت «احمدشاه قاجار» برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای «دکتر جلال گنجی» فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» برای نگارنده نقل کرد:

چاره ای نداشتیم. همۀ ایرانی ها دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم و اگر هم داریم، ما به یاد نداریم. پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم. یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمی دانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و بگوئیم همین سرود ملی ما است. کسی نیست که سرود ملی ما را بداند و اعتراض کند.ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصیل می کردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوریم که عدۀ مان کم است. گفت: اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک دانشجو در اینجا تحصیل می کند و همان یک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد، و سرود ملی خود را خواهد خواند.


عمو سبزی فروش! . . . بله
سبزی کم فروش! . ... .. .. بله
سبزی خوب داری؟ . . بله
خیلی خوب داری؟ .. . . بله
عمو سبزی فروش! . . . بله
سیب کالک داری؟ .. . . بله
زال زالک داری؟ . . . . . بله
سبزیت باریکه؟ .. . . . . بله
شبهات تاریکه؟ .... . . . . بله
عمو سبزی فروش! . . . بله


اشعار مختلفی که از سعدی و حافظ می دانستیم، با هم تبادل کردیم اما این شعرها آهنگین نبود و نمی شد به صورت سرود خواند.
بالاخره من [دکتر گنجی] گفتم: بچه ها، عمو سبزی فروش را همه بلدید؟ گفتند: آری.
گفتم: هم آهنگین است و هم ساده و کوتاه. بچه ها گفتند: آخر عمو سبزی فروش که سرود نمی شود.
گفتم: بچه ها گوش کنید! و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم: «عمو سبزی فروش... بله. سبزی کم فروش... بله. سبزی خوب داری؟ . .. . بله» فریاد شادی از بچه ها برخاست و شروع به تمرین نمودیم.
بیشتر تکیۀ شعر روی کلمۀ «بله» بود که همه با صدای بم و زیر می خواندیم. همۀ شعر را نمی دانستیم. با توافق هم دیگر، «سرود ملی» به این صورت تدوین شد:

این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه، با یونیفورم یک شکل و یک رنگ از مقابل امپراطور آلمان، «عمو سبزی فروش» خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند. از «بله» گفتن ما به هیجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند به طوری که صدای «بله» در استادیوم طنین انداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به خیر گذشت.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
ctsms.ir
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1355
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 501
  • آی پی دیروز : 126
  • بازدید امروز : 832
  • باردید دیروز : 286
  • گوگل امروز : 20
  • گوگل دیروز : 36
  • بازدید هفته : 2,146
  • بازدید ماه : 6,745
  • بازدید سال : 45,385
  • بازدید کلی : 443,556