“دوستت دارم“ را برای هر دویمان فرستادی
هم من ، هم او
خیانت میکردی یا عدالت ؟
***
این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات نیست
آنقدر بی ارزشی که خیلیها اندازه تو هستند . . .
***
چه داروی تلخی است ، وفاداری به خائن
صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل . . .
***
می روی و در بیراهه ی خیانت گم میشوی
می روی و هر قدمت آفتی است و هر نگاهم شکایتیست
هراس بر وجودم چنگ می زند
مرغ شوم بر ویرانه ها می خواند
سیاهی جان می گیرد
و سایه چرکین خیانت تمامی سطح آبی قلبم را می پوشاند
باتلاق رذالتها تو را می بلعد و تو نیز تمامی روشنی ها را
ومن تنهاتر از هر غروب دیگری دست بر تن خاک می کشم و بنگر بر زبانه های آتش درونم که به کبریت تو جان گرفت و جانم سوزاند. .
***
خیانت کرده ای آری
ولی گویم نفهمیدی
بدی از کار من بوده
که تو اینگونه رنجیدی
ز تو قدیس تر هرگز
ندیدم من به جان تو
تو گریه می کنی اما
گمانت هست که خندیدی
وفا را من ز تو دیدم
به اسم بی وفائیها
همین بود آنجه من کردم
همان بود آنچه تو دیدی
چرا بازی کنی با من
خیانت از توئی هرگز
فقط یک لحظه دور از من
به یک بیگانه خندیدی …
***
شادیت را ز دور میبینم
بانگ خندان صدایت
بر دلم میکوبد
چه صدای زشتی
چه نوای شومی
مشت بی رحم خیانت
به سرم میکوبد
من از این درد به خود میپیچم
همچو کرمی زخمی
چشم مست تو برای دگری میخندد
و برای من عاشق
درد بی رحم سیاهی ست
که بر این جان ترک خورده روان میسازی
چشم غمگین دلم پر خون است
دل من میشکند از
یاد آن ایّامی
که به روی پدرم جوشیدم
به تن پیر چروکیدۀ او
رخت غم پوشیدم
رسم غفلت این است
گله ای از تو ندارم هرگز
هستیم را به تو بخشیدم لیک
***
خیانت دیدم وُ گفتم : تلافی می کنم من هم
اگر با دیگری باشم؛ سبک تر می شود دردم
خیانت کردم اما تو؛ ز من با طعنه پرسیدی :
چرا با اینکه بیزاری دچار ترس و تردیدی؟
خیانت کردی و چون ابر؛ به شَکَّم گریه باریدم
خیانت کردم وُ اشکی به چشمانت نمی دیدم
تلافی کردم و دردی فزون گردیده بر دردم
درونت از غمم خالیست ؛ خیانت من به خود کردم
گناهت گردنم مانده ؛ چه تاوانی که پس دادم
چه کردم با خیالاتم ؛ نخواهد رفت از یادم .
***
یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی
تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی . . .
***
تو این دو روز زندگی ، شبیه من فراوونه
یه لحظه چشماتو ببند ، گذشتن از من آسونه
***
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای
این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند
صحبت از فراموشی نیست ، صحبت از لیاقت است !!!
***
همیشه درد از دیگران است
گاهی از نبودنشان
گاه از بودنشان
***
در خیالم پشت سرت آب ریختم نه برای اینکه برگردی ، تا پاک شود هرچه رد پای توست از زندگی
***
جالب است که انسانها دو چشم دارند ولی با یک چشم به دیگران می نگرند
و جالب تر اینکه انسانها یک چهره دارند اما دورویی می کنند
***
یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی
تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی
***
عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم
در چشم تو عشق را ندیدم اما / معنای دل کباب را فهمیدم
هر روز خطاهای تو را بخشیدم / تا بخشش بی حساب را بخشیدم
***
دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست ، تنها آسمانمان یکیست !!!
***
“دوستت دارم” تکیه کلام تو بود ، من بی جهت به آن تکیه داده بودم !!!